چشمهای من و تو

روزگاریست غریبانه بهم می‌نگرند
سایه‌ها خوشبختند

نه به افسون نگاهی دل میسپرند نه به دوست عبث می‌نگرند
سایه‌ها بی‌قلبند

کینه‌ها در دلشان راهی نیست
عشق من و عشق تو
هر دو افسانه سنگ است و سبو
من غریبانه به خوشبختی خود می‌نگرم
و تو غمگین تر از آنی که مرا شاد کنی
!!

 

Hero
Let me be your hero



Would you dance
If I asked you to dance
Would you run
And never look back
Would you cry
If you saw me crying
And would you save my soul, tonight

Would you tremble
If I touched your lips
Would you laugh
Oh please tell me this.
Now would you die
For the one you loved
Hold me in your arms, tonight.

I can be your hero, baby.
I can kiss away the pain.
I will stand by you forever.
You can take my breath away.

Would you swear
That you'll always be mine
or would you lie
would you run and hide
Am I in too deep
Have I lost my mind
I don't care...
You're here tonight.

I can be your hero, baby.
I can kiss away the pain.
I will stand by you forever.
You can take my breath away.

Oh, I just want to hold you.
I just want to hold you.
Am I in too deep
Have I lost my mind
Well I don't care...
You're here tonight.

I can be your hero, baby.
I can kiss away the pain.
I will stand by you forever.
You can take my breath away.
I can be your hero.
I can kiss away the pain.
And I will stand by you forever.
You can take my breath away.
You can take my breath away.

I can be your hero

چیزهایی که نگفتم....



وقتی چمدانش را به مقصد رفتن بست ،
نگفتم : عزیزم اینکار را نکن.
نگفتم برگرد
و یک بار دیگر به من فرصت بده .
وقتی پرسیددوستش دارم یا نه ،
رویم را برگرداندم .
حالا اورفته ، و من
تمام چیزهائی را که نگفتم ، میشنوم .
....
نگفتم : عزیزم ، متاسفم ،
چون من هم مقصر بودم
نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم ،
چون تمام آنچه میخواهیم عشق و وفاداری و مهلت است .
گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده ای ،
من آن را سد نخواهم نکرد .
حالا او رفته ، و من
تمام چیزهائی را که نگفتم ، میشنوم .
...
او را در آغوش نگرفتم و اشکهایش را پاک نکردم ،
نگفتم : اگر تو نباشی
زندگی ام بی معنی خواهد بود .
فکر میکردم از تمامی آن بازیها خلاص خواهم شد .
اما حالا ، تنها کاری که میکنم
گوش دادن به چیزهائی است که نگفتم .
....
نگفتم : بارانی ات را در آر ...
قهوه درست میکنم و با هم حرف میزنیم .
نگفتم جاده بیرون خانه
طولانی و و خلوت و بی انتهاست .
گفتم : خدا نگهدار ، موفق باشی ،
خدا به همرات ... او رفت ...
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهائی که نگفتم ، زندگی کنم ...
(سیلور استاین)


                     پاورقی

 همیشه همین بوده ؛ زندگی همین بوده ؛ تو شاید راحت ببخشی ولی نباید انتظار داشته باشی راحت ببخشنت! تو این جور مواقع من فقط سکوت میکنم و سکوت ...
به قول خودت:
سکوت آمیخته به شوریدگی ام که دیروز وجودم را ذوب می کرد امروزدرس نگارش به من می آموزد .آری سکوت سرشار از ناگفتنی هاست.کلماتی که هرکز زبان نگفته
بود,گفتاری که چشم هرگز نخوانده بود.سکوت فریادیست از درونم که صفحهْ قلم بروى گرامافون کاغذ,آن را برایم بازگو می کند. آرى در این هنگام است که تمام کهنه ترانه هاى ناگفته در بلندگوی صدایم با بغضى آلوده به غم به یکباره بیرون می ریزدو سکوت وجودم با رعد تکه ابر پنهان در سینه ام درهم می
 شکند.باران اشک,غم سنگین سینه ام را مى شوید.
آرى سکوت...
         
               و به قول شاملو

                     دلتنگی های آدمی را باد ترانه‌ایی میخواند
                     رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده میگیرد
                     و هر دانه برفی به اشکی نریخته میماند
                     سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
                     از حرکات ناکرده
                     اعتراف به عشقهای نهان
                      و شگفتیهای بر زبان نیامده
                     در این سکوت حقیقت ما نهفته است
                     حقیقت من و تو...