یک برنده یک مسئله بزرگ را به قسمتهای کوچک تقسیم میکند
و هر قسمت را به سادگی حل میکند
ولی یک بازنده مسئله های کوچک و زیادی را بهم ربط میدهد
و یک مسئله بزرگ و غیر قابل حل به وجود می آورد
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک،
شاخههای شسته، باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمهی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمهها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نیمهباز
خوش به حال دختر میخک، که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دریغ از تو، اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من، اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما، اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشهی غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
همیشه بهترین اونی نیست که ما فکر می کنیم ، بدترین هم. وقت رفتن که میشه همه خوبن به شرطی که برگشتی تو کار نباشه . اگه برگشتی یعنی پایان رو خط زدی و این خلاف قاعده زندگیه . مگه میشه برگ خسته رو به درخت برگردوند حتی اگه پاییز بهونه باشه؟
پاورقی :
این روزا روزای آخر دانشگاه و این دوره است ! با تمام خوبی ها و بدیهاش و با تمام خاطراتش ؛روز اولی که واردش شدم هیچ وقت به آخرش فکر نکرده بودم... ولی باید بازم تلاش کرد ؛یه تلاشه دیگه واسه یک شروع خوب دیگه....
سلام.
زندگی با همه وسعت خویش مسلک ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست اضطراب وهوس ودیدن و نادیدن نیست زندگی خوردن و خوابیدن نیست زندگی جنبش وجاری شدن است زندگی کوشش و راهی شدن است از تماشاگه آغازحیات تا به جایی که خدا می داند.
نمیدونم چرا هوس کردم دوباره اینجا بنویسم. هوسه دیگه کاریش نمیشه کرد . از عنوان قبلیم اصلا خوشم نمیاد دیگه. موندم چی بذار اسمشو که ؛هوس های زودگذر؛ به ذهنم رسید. نمیدونم شاید آدم های که همش از این شاخه به اون شاخه میپرن اسیر همین هوسهای زود گذرند.
هر دلی که میشکنی یک میخ بمیکوب به دیوار و هر دلی که به دست میاری یک میخ رو از دیوار بکن !!! ولی چه فایده!!! جای میخ رو دیوار میمونه....
و هرچی سنت بالاتر بره جای میخا عمیقتر و فراموش کردنشون سخت تر!!!
امروز هوس کردم اینجا بنویسم . رفتم وبلاگایی که قبلا میخوندم همه چی مثل قبل سرجاشه این فقط منم که از این شاخه به اون شاخه میپرم. . .