تو می دانستی و هیچ نگفتی.
من نمی دانستم و همیشه در حال گفتن بودن.
دیروز درگیر فریاد
امروز در بند سکوت
و فردا.....
نمی دانم.
شاید من زندگی را سر و ته طی می کنم.
از انتها به ابتدا؛
از آخر به اول
از تو به خویش.
پاورقی:
فعلا همچنان درگیر ترمم!!! نمیدونم شاید پاس کردن ۶ واحد اونم ریاضی ۲وفیزیک ۲ این همه درگیری نداشته باشه!!! ولی یحتمل اندر دانشگاه ما که انداختن خوراک استاداست مخصوصا اندر ترم تابستان بد درگیریه!!!( یکی از همکلاسیهام بار چهارمش که فیزیک ۲ بر میداره)!!!پس من همچنان در گیر میمانم تا ۷ شهریور که امتحانات تموم میشه!!!(چقد درس خوندن تو تابستون سخته! وقتی ذهنت آشفته باشه ! و دلت واسه بیرون رفتن با دوستات پر بزنه! حتی تو این خراب شده!!!)