مرگ...




هرگز از مرگ نهراسیدم
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده‌تر بود
هراس من ـ باری ـ همه از مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن
                   از بهای آزادی آدمی 
                                                 افزون باشد.

.شاملو


پاورقی:
دیدن گفتم من تا تصمیم میگیرم زود آپدیت کنم یه مشکلی پیش می آید. این دفعه که اصلا بلاگ اسکای قاطی کرد.
نظرات 7 + ارسال نظر
radiant پنج‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:13 ب.ظ http://radiantsam.blogspot.com

اول ...

رادیانت پنج‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:16 ب.ظ http://radiantsam.blogspot.com

سلام ... اگه بترسی میاد سراغت ... فکر کنم !!!

سپهر جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:00 ق.ظ http://sepehrlp.blogsky.com/

شاید روزی دیگر...شاید لحظه دیگر....شاید مثل گذشته...تکرار همون صحنه زندگی...
به همون زیبایی....ولی شاید...سیاه ..مثل شبی که هیچ وقت ماه بیرون نیاد...
کاش میشد ستاره بود...توی همون شبا مخفی میشد...

تیغ ماهی جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 03:22 ق.ظ http://www.tighmahi.blogspot.com

خوب بنویس . یک چیز از خودت . قبل از این که دوباره یه بلایی سرش بیاد !

افکار همایونی ! جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 05:41 ب.ظ http://hgd.persianblog.com

سه شنبه، 21 بهمن، 1382
امان امان
خاک آن است که از آن بوده ام

جان را به هلاکت سپرده در امان بوده ام



و چرا هرگز از مردن و رفتن نترسیده ام

چون که من از بودن خود هم نهراسیده ام

¤ نوشته شده در ساعت 14:11 توسط هما یو ن گو د ر ز ی

نعیم جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 09:50 ب.ظ

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد

چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس رهیده باشد

پرو بال ما بر یدند و در قفس گشودند

چه رها چه بسته مرغی که پرش بر یده باشند............!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟

آزادی پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 02:10 ب.ظ http://azady.blogsky.com

وبلاگ آزادی مزین شد به لینک شما !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد