روزی خواهد رسید که اشک ها هم مرهمی بردل سوخته نخواهد بود



ای پرنده‌ ی پنهان
در کوچه های عطر و طراوت٬
آوازهای پاک تو آیا
بانگی است تا که من
آیم برون ز محبس تاریک خویشتن؟؟؟!!!

پاورقی:
من سعی میکنم سریع آپدیت کنم ولی باور کنید هر دفعه یک مسئله پیش می‌آید...امتحان.مسافرت.قطع شدن تلفن... ولی از این دفعه سعی میکنم
 سریعتر آپدیت کنم.خوش باشید!


نظرات 8 + ارسال نظر
مسعود یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 10:47 ق.ظ http://nimroz.persianblog.com

سلام . خوشحالم از این که اول شدم.شعر زیبایی بود.امیدوارم از این به بعد بتونید زود به زود آپدیت کنید.موفق باشید.

نعیم یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:19 ق.ظ

بشنو این نکته که خود را زغم آزاد کنی::خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی ـ آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد:: حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی ـ گر از آن آدامیانی که بهشتت هوسست::عیش با آدمی چند پری زاده کنی ـ تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف:: مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی ـ خاطرات کی رقم فیض پذیرد هیهات:: مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی.......درآخر اینم اضافه کنم که:: غم دل با که بگویم در این دور :: جز جام نشاید که بود محرم رازم ـ حافظا چون غم وشادی جهان در گذرست::بهتر انست که من خاطره خود خوش دارم........و امیدوارم که ما تا وقتی فرصت زندگی داریم حداقل اشکامون مرهمی بر دل سوخته باشه و هر چه زود تر قبل از اینکه دیر بیشه از محبس تاریک خودمون بیرون بیایم؟!..

افکار همایونی ! دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:05 ق.ظ http://hgd.persianblog.com

گر تو می خواهی بیایی ...
اینک برون از محبس خویش ..
باید اول بشکنی .
درب قفس با نیش !!!

احسان دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:50 ب.ظ http://www.balochistan.persianblog.com

سلام....خبر خوبی بود... ممنون.....چون همیشه میام .میبینم آپدیت نشده .... موفق باشی

[ بدون نام ] دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:06 ب.ظ

سپهر سه‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 02:29 ق.ظ http://sepehrlp.blogsky.com/

یه جمله نو..یه کلمه نو..یه حرف نو...یه دل کهنه..یه قلب خسته..یه راه باریک..
برای با هم بودن ..برای بی او بودن..برای عشقی بی پایان...
..ببخشین اگه دیر کردم..ولی حتما میومدم.....
منم همین طور..نمی دونم چرا ولی هی دیر میشه...(بازم مدرسم دیر شد)
باز هم به زیبایی گل سرخی روان به روی جوب آب..به سوی اشک بی پایان..

موفق باشی

[ بدون نام ] چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 10:03 ب.ظ

روزی که امروز نیست .
امروز فرصت باقیست .
امروز می توان لبخند زد .
می توان عاشق شد .
می توان عاشق کرد .

پگاه جمعه 22 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:00 ق.ظ

سلام هدی جون:
دو ستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید


از چه با من نشوی یار چه می پرهیزی
یار شوبا من بیمار چه می پرهیزی
چیست مانع زمن زار چه می پرهیزی
بگشا لعل شکر بار چه می پرهیزی
حرف زن ای بت خونخوار چه می پرهیزی
نه حدیثی کنی اظهار چه می پرهیزی
که تراگفت به ارباب وفا حرف مزن
چین بر ابروزنویک بار به ما حرف مزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد