خودت.....

 

خودت را بازیاب، از تکرار همهمه ی روز، از تصویر خودت در ذهن مغشوش آدمها، از کسالت کهنه ی آن کسی که نیستی ! خودت را دوباره تعریف کن، خودت را بسپار به روح زندگی، به آبی موجهای حادثه، به سادگی ی سپید صمیمیت، به آشتی ابدی با حقیقتی که از آن گریزی نیست . . . با سفر خو کن، با مرگ، با آواز پرنده ای که از کوچ گذشته، با ناله های تار، با زجه های وداع، با شوق دیدار یک غریبه، با بوی موهای یک دوست، با لمس خسته ی صبحی به شیرینی بیدار یک شب پر عبادت . . . خودت را رها کن از خودت . . . که اینجا امن است !!

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 01:20 ق.ظ

سلام

گدای پاپتی یکشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 02:40 ق.ظ

از بگروندت خوشم نیومد
:-P
فعلآ

بلوچ یکشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 10:15 ق.ظ http://zahed209.persianblog.com

بسیار قطعه قشنگی است... سربلند باشی همشهری.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد