من به این تاریکی , من به این مهر سکوت من به ما من به فرسودگی ذهن خودم معترضم که چرا شوق اغاز مرا , و منی چون من را زخودم دزدیدند به کجا برگردم حق برگشتن را زتنم دزدیدند سفر ایینه هم رنگی نیست خواب رنگین مرا دزدیدند
هدیه
یکشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1383 ساعت 12:26 ب.ظ
دلم یه جوری شد... احساس میکنم سبکم... به منم سری بزن...... ما آدما اگه تغییر کنیم میمیریم..نه؟؟........ دل ما کوچیکه جایی برای تغییر نداره..اگه تغییر کنی دلت رو از دست میدی... ادمی که دل نداره احساس داره؟؟؟ ادمی که احساس نداره وقتی بمیره ...هیچ حسی نمیکنه... من دوست دارم همونی که هستم بمونم....شما چی؟؟؟..... موفق باشی..
فک میکنم همه دوست دارن همونی باشن که هستند. ولی خوب موضوع اینجاست که من کیم؟؟؟ که همون باشم....
گمنام.
دوشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1383 ساعت 09:45 ب.ظ
از که می گویی حکایت ؟ شهر دل خالی است! خاموش است . برکه ارام است و غمگین ! شهرزاد قصه گو تنهاست ! نغمه های اشنایی مرده بر لبهای کوچه ! نه صدایی ! نه دگر آوای گرم اشنایی بر خیابان های ساکت ! مانده تنها رد پایی.!
salam meekhastam begam een ke ensan hameeshe be har chi ham ke dashte bashe motareze ye chize badihi va vazehe roohe ensan hameeshe talebe beenahayate movafagh bashi khoshhal meesham be manam sari bezani ghorbane u shahrzad
سلام. خوب آره اینم هست. پس چراگاهی وقتا به هیچی یا همون پوچی میرسیم.؟؟؟؟؟
لطفا آدرس ویلاگ کامل بزارید که من هم وبلاگتونو بخونم.
سلام، ... (( امان از دست این دزدِ زمونه....امان از دست اون هیچ کس نَمونه!....)) روزگار غم انگیزیست .... ولی باید انبوه غم را به دزدان سپرد... پنجره ها را باز کن...نسیم دل انگیز شادی را به ارمغان خواهد آورد....و دزدان! سرانجام پی به زشتی اعمالشان خواهند برد...و آنزمان ...نه دزدی خواهد بود و نه دزد زده ای!!! موفق باشی.
قلبی برای تپیدن
چشمی برای دیدن
باپرده ای حایل به میانه کشیدن
اماکدامین فاجعه را به حیرت نگریستن ؟
دل تنگی زمین .
یا ریزش خویشتن را ؟
تنها هجوم سایه را به چنگ حادثه دیدن.........!!!!!!؟
خوشحالم از اینکه زود به زود آپدیت می کنید !
موفق باشید!
گر بدین سان زیست باید پست
من چه بی شرمام اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم
بر بلند کاج خشک کوچهی بنبست
دلم یه جوری شد... احساس میکنم سبکم... به منم سری بزن...... ما آدما اگه تغییر کنیم میمیریم..نه؟؟........ دل ما کوچیکه جایی برای تغییر نداره..اگه تغییر کنی دلت رو از دست میدی... ادمی که دل نداره احساس داره؟؟؟ ادمی که احساس نداره وقتی بمیره ...هیچ حسی نمیکنه...
من دوست دارم همونی که هستم بمونم....شما چی؟؟؟.....
موفق باشی..
فک میکنم همه دوست دارن همونی باشن که هستند. ولی خوب موضوع اینجاست که من کیم؟؟؟ که همون باشم....
از که می گویی حکایت ؟ شهر دل خالی است! خاموش است . برکه ارام است و غمگین ! شهرزاد قصه گو تنهاست ! نغمه های اشنایی مرده بر لبهای کوچه ! نه صدایی ! نه دگر آوای گرم اشنایی بر خیابان های ساکت ! مانده تنها رد پایی.!
salam
meekhastam begam een ke ensan hameeshe be har chi ham ke dashte bashe
motareze ye chize badihi va vazehe
roohe ensan hameeshe talebe beenahayate
movafagh bashi
khoshhal meesham be manam sari bezani
ghorbane u
shahrzad
سلام.
خوب آره اینم هست. پس چراگاهی وقتا به هیچی یا همون پوچی میرسیم.؟؟؟؟؟
لطفا آدرس ویلاگ کامل بزارید که من هم وبلاگتونو بخونم.
من به فرسودگی ذهن خودم معترضم ... / ... سلام ... کم پیدائی عزیز ... لطفا بعد از آپدیت توی بلاگ رولینگ پینگ کن ... پیروز باشی و عاشق ...
باشه. حتما. پینگ میکنم.
سلام، ... (( امان از دست این دزدِ زمونه....امان از دست اون هیچ کس نَمونه!....)) روزگار غم انگیزیست .... ولی باید انبوه غم را به دزدان سپرد... پنجره ها را باز کن...نسیم دل انگیز شادی را به ارمغان خواهد آورد....و دزدان! سرانجام پی به زشتی اعمالشان خواهند برد...و آنزمان ...نه دزدی خواهد بود و نه دزد زده ای!!! موفق باشی.
سلام خانمی.بار اول که میام این جا.نوشته های زیبایی داری.ممنون از حضور سبزت.موفق باشی.
دل تو غمگین است پس چگونه دل من رنگین است .. غم مخور که بعد از این هم دل من غمگین است
سلام.خوبی؟.
مرسی سر زدی ..
شاد باشی عزیزم..
قربانت